به نقل از سایت اخبار شهری ، در شهر چه خبر :
خبرگزاری مهر؛ گروه جامعه: امید یک حالت روحی و روانی برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. بهطور طبیعی، امید موجب انگیزه بشر در کارهای اختیاری و مانع ترس از زیان است. امید انسان را به حرکت وامیدارد تا به هدف خویش برسد. امید که از معرفت و شناخت حاصل میشود، اساس همه تلاشهای مفید و پرثمر انسانی است. مطالعات نشان میدهد، افراد امیدوار نسبت به افرادی که امید کمی دارند دلبستگی ایمنتری دارند، تغذیه و مراقبت بهتری را دریافت کرده و از حمایت اجتماعی کافی برای انطباق با مشکلات برخوردار بودهاند. تعارض خانوادگی آنها کمتر و والدین قابل پیشبینی تری داشتهاند.
امید انتظاری مثبت درباره آینده و نگرشی مثبت به رویدادهای علی و معلولی است و مانند سپری بین آثار رویدادهای استرسزای زندگی و سلامت جسمی، روانی و رفتاری قرار میگیرد. پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که امید با جهتگیری تبحری و احساس خود ارزشمندی همبستگی مثبت دارد و همچنین با افسردگی، اضطراب و احساس فرسودگی بهصورت منفی و بهطورکلی با عواطف منفی در ارتباط است.
به عقیده اسنایدر (۲۰۰۰)، امید نوعی روند فکری و دارای دو جز تفکر عامل (ارادههای هدفمند) و مسیرها (طرحهای هدفمند) است و هر دو بعد از طریق رفتارهای هدفمند در تشکیل و تعیین میزان امید ضروری و موجب سازگاری و سلامت جسمی و روانی است. مسیرها جز شناختی امید و نشاندهنده توان فرد در خلق راههای معقول برای دستیابی به اهداف است. تفکر عامل، جز انگیزشی امید و نشاندهنده برداشت شخصی در مورد توانایی برای رسیدن به اهداف گذشته، حال و آینده است. تفکر عامل، یعنی اعتقاد به این مطلب که فرد میتواند از طریق راههای فرضی بهسوی هدفی مشخص حرکت کند و بدان دست یابد. بهویژه در زمان رویارویی با موانع وجود تفکر عامل، درراه اندازی انگیزه لازم برای قدم گذاشتن در مسیرهای دیگر حائز اهمیت است.
اسنایدر (۲۰۰۰) معتقد است زمانی که افراد درراه دستیابی به اهداف خود به بنبست میرسند اهداف معمولی زندگی خود را رها میکنند و خودکشی را که یک هدف نامناسب استفاده برمیگزینند. چون امید بهعنوان احساس دستیابی موفقیتآمیز به اهداف زندگی در نظر گرفته میشود، باورهای فرد را برای مقابله بهتر تقویت میکند که این خود تمایل به خودکشی را کاهش میدهد. داشتن معنا در زندگی در تعامل با امید میتواند سبب افزایش شادی، رضایت از زندگی، عواطف مثبت و کاهش افسردگی شود.
معنا در زندگی باتجربه فرد از داشتن هدف در زندگی، رابطه با شخصی دیگر یا تجربه حضوری متعالی در درون فرد شکل میگیرد. فرد و شخص انسان به عنوان کوچکترین واحد فیزیکی در مطالعات جامعهشناسی به حساب به حساب میآید. برای توصیف و درک مفاهیم اجتماعی مانند گروه اجتماعی، نهاد اجتماعی، طبق اجتماعی و… باید شخص انسان مورد بررسی قرار گیرد. جامعهشناسی به مطالعه واقعیتهای مربوط به پدیدههای مادون و مافوق انسانی نمیپردازد و این سخن که رفتار اعضای یک جامعه پاسخی غریزی به بازتابهای محیطی میباشد از مدتها قبل از سوی جامعه شناسان کنار گذاشته شدهاست.
امتیاز انسان بر دیگر موجودات آن است که انسان میتواند در قالب مفاهیم مختلف فکر کند، انتخاب کند و تصمیم بگیرد. علاوه بر آن انسان میتواند پیشبینی کرده، برنامهریزی نماید و برای آینده خود تصمیمگیری کند همچنین انسان میتواند دربارهٔ کنشها و واکنشهای خود به تأمل و چاره اندیشی بپردازد و از سوی دیگر مشاهدات و تجربههای مختلف نشان دادهاست که اعضای جامعه به یک نسبت مساوی از هوش و استعدادهای انسانی بهره- مند نیستند و گروهی میتوانند از استعدادهای خود به نحوه مطلوب استفاده نمایند.
اما در مجموع میتوان گفت که در همه انسانها زمینه بروز یک رفتار عادی و استاندارد شده وجود دارد و به همین دلیل است که همه انسانها را میتوان تحت عنوان شخص اجتماعی به حساب آورد. موجود انسانی یک واحد تام میباشد این واحد بودن به این معنی نیست که فقط میتوان او را از یک دیدگاه مورد مطالعه قرار داد. شخص اجتماعی به مانند یک منشور میباشد که دارای سطوح مختلفی است و از هر سطح و زاویه میتوان آن را مورد بررسی قرارداد. شخص انسان به عنوان یک واحد فیزیولوژیکی موضوع مطالعه علم زیستشناسی و علوم وابسته قرارمی گیرد.
انسان به عنوان واحد اخلاقی که میتواند خیر و شر را تمیز دهد موضوع مطالعه فقها و حقوقدانان و علمای اخلاق است. انسان به عنوان واحد روان شناختی که دارای علایق آگاهانه و ناآگاهانه میباشد موضوع مطالعه روانشناسان، روانکاوان و روان پزشکان قرار میگیرد. درمجموع میتوان گفت که همه اینها نه با چند شخص بلکه تنها با یک شخص انسانی سروکار دارند. از سوی دیگر جامعهشناسی وقتی میگوید یک شخص منظور آن است که او نسبت به اشخاص و سایر اعضای جامعه دارای تمایل و رغبت و نیاز میباشد. کنش اجتماعی واحد اساسی و سلول بنیادین در مطالعات اجتماعی به حساب میآید. امتیاز انسان بر سایر موجودات در آن است که نحوه و ماهیت رفتارهای او نسبت سایر موجودات متفاوت به نظر میآید.
به عبارت دیگر انسانها به گونهای عمل میکنند که موجودات دیگر توانایی انجام آن را دارا نمیباشند. رفتار انسانها همواره با تفکر، اندیشه و تدبر همراه میباشد از این رو میتوان گفت: عمل به معنای رفتار معنی دار و آگاهانهاست. اما از سوی دیگر تلاش انسان برای ایجاد و برقراری ارتباط و رابطه با سایر اعضای جامعه به میل طبیعی او به اجتماعی زندگی کردن مربوط میشوند. به عبارت دیگر این تمایل انسانها را به سوی ایجاد روابط با دیگران سوق داده و موجبات تداوم حیات اجتماعی جوامع را فراهم میسازد.
به سخن دیگر کنش به عنوان ابتداییترین عنصر مشترک زندگی اجتماعی بشری دربرگیرنده یک مجموعه رفتارهای است که انسانها برای رسیدن به اهداف معین نسبت به یکدیگر انجام میدهند. از این به عمل جهتگیری شده به سوی شخص دیگر اصطلاحاً کنش اجتماعی گفته میشود. هرگاه عملی از شخصی سر زند که با پاسخ از سوی فرد دیگر همراه باشد اصطلاحاً به این عمل متقابل دوسویه تعامل اجتماعی یا کنش متقابل اجتماعی گفته میشود. در این صورت میان این دو شخص یک رابطه اجتماعی برقرار میگردد.
همچنین لازم است ذکر شود که در زمینه ایجاد و شکلگیری تعامل اجتماعی حضور و وجود اشخاص دیگر ضروری و مهم میباشد بهطوریکه شخص در رابطه با دیگران باید حضور آنها را مد نظر قرار دهد. مثلاً اگر دو کودک در کنار یکدیگر به فعالیتی کاملاً مستقل بپردازند در این وضعیت بین این دو شخص هیچگونه رابطه اجتماعی برقرار نگردیدهاست. از طرف دیگر، لازم است ذکر شود که در هنگام پاسخ به کنش اجتماعی لازم است که مخاطب معنای کنش فرد را به نحو مطلوب فهمیده باشد. به عبارت دیگر فرد با رفتار خود نشان میدهد که انتظارات فرد اول را متوجه شدهاست. برآیند کنش متقابل اجتماعی منجر به شکلگیری مفهوم دیگری به نام گروه اجتماعی میشود. در جامعه گروههای مختلفی را میتوان شناسایی نمود.
به نخستین نوع گروه به هرگونه گردهمایی و جمع شدن معمولی و تصادفی افراد اصطلاحاً «تجمع» اطلاق میشود. مانند مسافران یک اتوبوس و تماشاگران یک بازی ورزشی. گروه دوم به تعدادی از افراد اطلاق میشود که دارای برخی ویژگیهای مشترک باشند و اصطلاحاً به عنوان رده نامگذاری میشوند. مانند گروه مردمی، قومی، نژادی، شغلی و جنسی. نوع سوم گروه به تعدادی از افراد گفته میشود که در الگوی کنش متقابل بهطور منظم و مستمر سهیم هستند.
به عبارت دیگر پس ازآنچه بین افراد تعامل اجتماعی شکل گرفت آنها سعی کرده تا موارد مشترک را یافته و تقویت نمایند با توجه به اشتراکات موجود رفته رفته این مجموعه از افراد تشکیل یک مجموعه واحد را داده که از آن تعبیر به «ما» میشود درصورتیکه ما تشکیل شده سطحی و زودگذر باشد رابطة بین افراد به سرعت از بین میرود یعنی نوع اول از گروه (تجمع) اما اگر میزان شباهتها به درجهای باشد که موجبات تحکیم روابط افراد را فراهم سازد ما تشکیل شده تعمیق میگردد و تعامل افراد با یکدیگر تداوم و استمرار مییابد و در این صورت به این تجمع افراد اصطلاحاً گروه اجتماعی گفته میشود؛ لذا گروه اجتماعی به معنای تجمع مجموعهای از افراد است که دارای تعامل نسبتاً مستمر و پایدار بوده و نسبت به یکدیگر دارای احساس پیوند باشند از اینرو کنش متقابل پایدار، احساسات و عواطف مشترک، دارا بودن هدف یا اهداف مشابه و مشترک ازجمله مهمترین گروههای اجتماعی، گروه نخستین و گروه دومین است.
برای شناخت این دو گروه لازم است دو مفهوم «گماین شافت» و «گزل شافت» را که توسط جامعهشناس آلمانی تونیس مطرح شدهاست، تعریف کرد تا میان دو نوع روابط اجتماعی تفکیک ایجاد شود. روابط گماین شافت با پیوندهای نزدیک عاطفی صمیمانه حس متقابل مشخص میشود. اما در روابط گزل شافت تأکید بر روابط رسمی مبتنی بر رقابت و نفع شخصی استوار میباشد. بهترین نمونه روابط گماین شافت را میتوان در میان اعضای یک خانواده یافت که معمولاً روابط صمیمانه داشته و در کنشهای متقابل با یکدیگر به همکاری میپردازند.
نمونههای دیگری از این روابط را میتوان در بین گروههای هم بازی و باشگاههای کوچک جست جو کرد. روابط گزل شافت در میان اعضای یک مؤسسه نهاد و سازمان اداری، نظامی و… وجود دارد. از این رو گفته شدهاست روابط گروه نخستین یا اولین را میتوان همانند روابط گماین شافت و روابط گروه ثانویه یا دومین را همانند روابط گزل شافت در نظر گرفت. از این روی ویژگیهای بنیادین گروه نخستین عبارت است از تماس مستقیم روابط صمیمانه و رو در رو و چهره در چهره و پیوندهای عاطفی نیرومند و به تعبیر دیگر به گروهی از افراد که با یکدیگر رابطه نزدیک صمیمی شخصی و غیررسمی دارند، گروه نخستین را تشکیل میدهند.
برخی از ویژگیهای گروه دومین عبارت است از روابط غیرشخصی، رسمی، عدم تعلق خاطر به گروه، پیوندهای عاطفی اندک، گردهم آمدن اعضای گروه برای انجام یک وظیفه شغلی معین و لذا میتوان گفت گروه از افراد که یکدیگر را از نزدیک کمتر میشناسند و عمدتاً روابط غیر صمیمی و رسمی دارند تشکیل یک گروه دومین را میدهند و لذا این گروه معمولاً گروههای کاری و شغلی میباشند.
انفعال عبارت است از رفتاری که هدفش صرفاً اجتناب از درگیری و اختلاف است. بسیاری از اشخاص در بخش اعظم زندگی خود رفتار غیر قاطعانه دارند. آنها اغلب دیگران را به خاطر مسائل موجود شماتت میکنند. مسؤولیتی در قبال کیفیت زندگی خود به عهده نمیگیرند و گاهی همه تقصیرها را خودشان به گردن میگیرند و در زندگیشان آنقدر به دیگران اهمیت میدهند که اصل را، دیدگاه دیگران نسبت به خودشان میدانند. از این رو ناخودآگاه برای جلب نظر دیگران خود را به کلی از یاد میبرند و تمام انرژی و وقتشان، صرف برآورده کردن خواستههای دیگران میشود.
تا اینجا به صورت علمی با سه مفهوم امید، انفعال و کنش آشنا شدیم اما آنچه که مهم جلوه میکند این است که در شرایط روانی و اجتماعی دشوار ما چه انتخابی داریم و از آن مهمتر با توجه به منطق سرعت که بر آحاد زندگی ما مسلط است، سریعترین انتخاب چه انتخابی میتواند باشد؟
هیچ روانشناس و جامعه شناسی قادر به این نیست که نسخهای مستقیم برای برخورد با شرایط بحران معرفی کند اما آنچه که حیات بخش و ریشه انتخاب از میان دوگانه کنش و انفعال به نفع کنش است قطعاً امید است امید است...
یادداشت از میلاد سعیدی؛ روان درمانگر و مشاور خانواده